ایچونی که به نظر مرسه این یزدی که ما اقه بهش منازم از طرف بعضیا خیلی مورد عنایت نبوده مثلا حافظ اصش از یزد خوشش نمیومده و یه بار که میاد یزد دلش میگیره ومگه :
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم وتا ملک سلیمان بروم
البته بگذرم که حافظ بر عکس سعدی اصش خشش نبوده بره ایرا اورا و به همون شیراز دل خوش بوده .شاید هم به قول عارفا جهانش تو خودش بوده و نیازی به بیرون رفتن نداشته وتو خودش مسافرت مکرده . حالا هر طری بِگم بالاخره ایشون مث خیلی ها از یزد خوشش نمیومده. الان هم می بینم این دانشجوها که میان یزد مخصوصا بچه ترونیا زودی دلشون میگیره ومگن تو یزد تا ساعت نه مشه همه مرن مخابن . مث اینکه تو شهر گرد مرگ پاشیدن . یا این که مگن یزدیا فضولن .به هر حال ما هم که مرم ترون کلی عیب وایراد تو اونا در میارم این به اون در .ولی باید دونس هر که یه اخلاقی داره هر شهری هم برا خودش آداب ورسومی داره و ما باسی یاد بگیریم که هم دیه را تحمل کنم وبه اعتقادات بقیه هم احترام بزارم .به هرحال ما خو یزا با همه حرفا دوس مدارم حالا حافظ خوشش نمیومده حکما سعدی اگه میومده ایراسکی ها خوشش میومده از کجا معلوم ؟خوب بسه دیه بیشتر سرتون را درد نمیارم .
دلخش باشد .
سلام راسش من ناسیونالیست نیسم که بگم فقط یزدیا بخونن اما موضوع سر اینه که غیر یزیا خو حالیشون نمشه من چی چی نوشتم نه این که خدای نکرده از خنگی شون باشه نه ،همون طری که من ترکی ولری وکردی حالیم نمشه اونا هم ممکنه یزی حالیشون نشه. حالا به هر حال مختارن که بو خونن یا نخونن اومدن قدمشون رو تخم چشون . راسش نیت من از درس کردن این وبلاگ غیر از حرف زدن نیست هیچ هدف مشخصی جز رفع بیکاری از انجام این کار نداشتم .حالا تو بعضی بحثا دیدم که مگن وبلاگ نباید جایی برا خاطره نویسی باشه حالا ما خو ایچونه هر که خوشش نمیاد هری . حرفایی هم که بنه تو این وبلاگ بزنم به احتمال بالا درصد به درد هیچ تنابنده یی نمخوره ژس بیخود خودتون را سفیل وسرگردون ما نکند .
فعلا یا علی واولادش
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :77202
یتا آدم بیکار دنبالپرکردن وخ